بسیج، از آنچه هست تا آنچه باید باشد
ارتباط مسئولین اتحادیه با واحدهای صنفی شهرستان
بسیج، از آنچه هست تا آنچه باید باشد
نوشته شده توسط مهدی باقری شیروان در ساعت 23:45
از مهمترین دیدارهای رهبر انقلاب در استان خراسان شمالی، دیدار ایشان با بسیجیان آن استان بود. یکی از دلایل اهمیت این دیدار، مطالب بسیار مهمی‌ست که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در خصوص بسیج ایراد فرمودند و تأکید چندباره‌ی ایشان به مطالعه‌ی ابعاد مختلف این نهاد تماماً انقلابی‌ست. اگر بخواهیم صحبت‌های رهبر انقلاب در بین بسیجیان را تحلیل محتوا کنیم، گذشته از بحث‌های انتهایی آن که در مورد انتخابات بود و سابق بر این به آن پرداختیم، دو موضوع مهم در مورد بسیجیان به چشم می‌خورد.

موضوع اول صحبت‌های رهبر انقلاب به ویژگی‌های موجود در بسیج اشاره دارد که باعث شده تا این شجره‌ی طیبه به جایگاه رفیع امروزی دست پیدا کند. اما موضوع دوم این بیانات، در خصوص آن دسته از خصوصیاتی‌ست که لازم است بسیج و بسیجیان آنرا در خود تقویت نمایند تا هم خود را از شر مفسده‌ها و فتنه‌های پیش‌رو در امان نگه‌دارند و هم به سطحی بالاتر از امروز برسند.

 ویژگی‌های مثبت و موجود در بسیج

«در دو انقلاب بزرگ دیگرِ چند قرن اخیر، یعنی انقلاب فرانسه و انقلاب اكتبر شوروی سابق نیز مردم حضور انبوه داشتند اما بسیج ملت ایران دارای خصوصیات منحصر بفردی بوده است.»

هیچ انسان یا نهاد مستمر و موفقی وجود ندارد که وضعیت مثبتش را مرهون یکسری از خصوصیت‌های اکتسابی نباشد. اما اگر این خصوصیت‌ها کشف و طبقه‌بندی نشود و به قول رهبر انقلاب مورد مطالعه قرار نگیرد، به خوبی درک نشده و امکان زوال آنها وجود دارد. از آن گذشته و از آن مهمتر، اگر این نقاط مثبت تفکیک و طبقه‌بندی نشود، به هیچ وجه قابل انتقال به دیگران نبوده و آن فرد یا نهاد را از قابلیت "مدل شدن" تهی می‌کند.

در نتیجه لازم است تا نقاط مثبت بسیج به عنوان یکی از برجسته‌ترین نهادهای مولود انقلاب اسلامی کشف شده تا هم از خطر زوال دور بماند و در درجه‌ی اولی، امکان انتقال آن به سایر نهادها وجود داشته باشد. زیرا همانطور که خیلی از ماها درک کرده‌ایم، یکی از بزرگترین مشکلات سازمان‌ها و ادارت ما در شرایط فعلی، فقدان روحیه‌ی بسیجی در آنهاست. این الگوبرداری میسر نمی‌شود مگر اینکه آن ویژگی‌های مدنظر، اما موجود دربسیج کشف شده و با هماهنگ‌سازی با سایر سازمان‌ها و ادارات، در بدنه‌ی آنها تزریق شود تا با گذر زمان و تجربه‌ی ممتد، این ویژگی‌های خاص بسیج، در ادارت و سازمان‌ها نهادینه شود.

1. سازماندهی: «سازماندهی بسیج كمك كرد كه این حركت عظیم مردمی راه را گم نكند و از انحراف و كج‌روی مصون بماند.»

با رجوع به تاریخ انقلاب‌های بزرگ در جهان، متوجه می‌شویم که یکی از برجسته‌ترین ویژگی‌های آنها، پوپولیستی بودن آنهاست. در ادبیات جامعه‌شناسی سیاسی، این واژه بار معنایی منفی دارد و نوعاً به اجتماعات بزرگ اما بی سر و ته اطلاق شده که جمعیت عظیم انسان‌ها مثل براده‌های آهن، تابع آهن‌رباهایی هستند که آنها را جذب خود می‌کنند. این بی‌نظمی و بی‌منطقی در جوامع مبتلا به پوپولیسم زمینه‌ساز انواع پیامدهای ناهنجار می‌شود که از آن جمله می‌توان به ظهور نهضت‌های فاشیستی و دیکتاتوری اشاره کرد.

مسلماً اگر در ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، نهادی بسان بسیج بوجود نیامده بود امکان این وجود داشت که جمعیت عظیم انقلابیون در تلاطم اتفاقات پیش‌رو گم شده و درگیر دام فتنه انگیزانی شوند که سودای بهره‌برداری سو از آنها را داشتند. گویی بعضی نابسامانی‌های اول انقلاب مثل روی کار آمدن بنی‌صدر و تحرکات منافقین، از این منظر قابل تحلیل باشد. به نحوی که با نوپا بودن نهاد بسیج، آنگونه که باید جمعیت انقلابیون سازمان نیافته بود و دچار بلاهایی آنچنانی شد. اما با مستحکم‌تر شدن این نهاد و تشکیلات و سازماندهی‌اش، احتمال وجود چنین خطراتی از جامعه کم شد.

حال اگر بخواهیم به این ویژگی بسیج، نگاه الگویی داشته باشیم باید به این مقوله توجه کنیم که سایر ادارات و سازمان‌های موجود، هم باید در حوز‌ی عملکردی خود نقش سازماندهی جامعه را به درستی ایفا کنند و هم اینکه خودشان از سازماندهی درونی محکمی برخوردار باشند. به عبارت دیگر، همانطور که بسیج توانسته با تغییر افراد مسئول در آن، ارزش‌هایش را حفظ و منتقل کرده و آنها را به کار بندد، سایر ادارات نیز باید به این سطح برسند که مبتنی بر قوانین موجود عمل نموده و با تغییر مسئولین، دچار بهم ریختگی سازمانی و عملکردی نشوند. از سوی دیگر، سازمان‌های ما باید بتوانند همچون بسیج در حوزه‌های تحت پوششان، به درستی ایفای نقش کرده و جامعه را در موضوع مدنظر سر و سامان دهند، نه اینکه با سوء عملکرد، خودشان تبدیل به عامل ایجاد مشکل شوند. البته این اتاق نمی‌افتد مگر اینکه نگاه تکلیف محورانه وجود داشته باشد.

2. ایمان و عمل بر اساس تکلیف: «حضور مردم در انقلاب‌های دیگر، عمدتاً متكی بر احساسات بود و به همین علت در بسیاری از مسائل به خطا و تقابل كشیده شد اما ایمان عمیق بسیج، باعث شد این "حركتِ توده‌ایِ سازمان یافته" ضمن برخورداری از احساسات بشری، در صراط مستقیم حق حركت كند.»

عمل هر فرد یا نهادی همواره مبتنی بر یک منطق مشخصی‌ست. گاه این منطق برآمده از اصول صرفاً عقلی‌ست، گاهی بر اساس منطق احساسی‌ست. گاهی هم این منطق مبتنی بر اصول اعتقادی یک مشی خاص است. آنچه در مورد منطق رفتاری بسیج می‌توان گفت این است که رفتار بسیج در مقاطع مختلف حیاتش، اصولاً مبتنی بر اعتقادات دینی بوده که تکلیف محوری در آن حرف اول و آخر را می‌زند.

همین تکلیف محوری بوده که باعث شده تا بسیج در زمان جنگ تحمیلی، اصلی‌ترین واحد حاضر در آن میدان نبرد باشد. همین تکلیف محوری بوده که باعث شده تا بسیج در سایر حوزه‌ها ورود کرده و به انجام وظیفه بپردازد. زیرا در همه‌ی این حوزه‌های عملکردی، کاری انجام نشده بر روی زمین باقی مانده بود. کاری که دیگران نه دل انجام آنرا داشتند و نه توان انجام آنرا. اما بسیج با درک نیازهای موجود، تحلیل توان خویش و توکل به خداوند به آن عرصه‌ها ورود کرد و تکلیف خویش را انجام داد. عمل بر اساس تکلیف، یکی از مهمترین ویژگی‌های‌ست که نیاز به آن در سایر ادارات و سازمان‌ها به شدت احساس می‌‌شود.

در اداره‌ای که براساس تکلیف عمل می‌کند، تأخیر در انجام کار، اولویت‌بندی ناصحیح امور، برخورد نامناسب با ارباب رجوع، مسائل مالی غیر قانونی و رفتارهای غیر اخلاقی، عدم همکاری با سایر سازمان‌ها و دیگر مشکلات موجود در بدنه‌ی بروکراسی کشور به پایین‌تر حد خود خواهد رسید.

3. حضور همه‌ی قشرهای مردم در بسیج: «شهری و روستایی، نوجوان و پیرمرد، زن و مرد، تحصیلكرده و غیر تحصیلكرده، استاد، دانشجو، نویسنده، شاعر، متخصص، كارگر، صنعتگر، پزشك، مخترع و همه و همه قشرهای مردم در این مجموعه عظیم، شگفت آور و پر رمز و راز حضوری موثر دارند.»

شاید مهمترین ویژگی‌ و کارویژه‌ی بسیج این است که توانسته برای انقلاب و جمهوری اسلامی، یک پایگاه اجتماعی متشکل از همه‌ی اقشار و انواع مردم فراهم سازد. قطعاً انقلاب اسلامی برای پیشبرد امور خویش نیازمند این بود که بتواند همراهی همه‌ی بخش‌های جامعه را جلب کند. اگر بخش یا بخش‌هایی از جامعه با انقلاب و جمهوری اسلامی همراهی نمی‌کردند، مقاومت در برابر دشمنان و رسیدن به توفیقات فعلی امری محال می‌نمود.

اما بسیج توانسته با رسوخ به بدنه‌ی جامعه و جذب افراد مختلف از اقشار گوناگون اجتماعی، علاوه بر اینکه به ایجاد و تقویت وحدت ملی کمک کند، پایگاه اجتماعی نظام را فربه کرده و آنرا به برگ برنده‌ی جمهوری اسلامی در مناسبات بین‌المللی و یکی از اصلی‌ترین نقاط قوت آن در برابر مشکلات پیش‌رو تبدیل سازد.

این نکته باید مدنظر سایر نهادها و ادارات ما نیز باشد. به این طریق که آنها در درجه‌ی اول می‌توانند و موظفند با اصل قرار دادن خدمت رسانی به مردم، باعث جذب حداکثری ایشان شده و بر افراد داخل در پایگاه اجتماعی نظام جمهوری اسلامی بیفزایند. همانطور که برعکس آن، در صورت عملکرد ناصحیح، امکان جدایی قشرهایی از مردم از پایگاه اجتماعی نظام وجود دارد. در نتیجه، همانطور که بسیج توانسته خود را به پل ارتباطی بین مردم و نظام تبدیل کند، سایر سازمان‌ها و ادارت ما نیز باید چنین کارویژه‌ای را برای خویش قائل شده و برای انجام بهتر آن، حداکثر تلاش خود را انجام دهند.

4. پا به رکاب بودن: «با گذشت زمان، بر چهره نسل اول بسیجیان، گَرد پیری نشسته است اما پدیده استثنایی بسیج به بركت حضور پی در پی نسل های نوظهور، همچنان جوان و پر نشاط و كارگشا به حیات طیبه خود ادامه می‌دهد.»

حضور همیشگی و تداوم نسل به نسل، از دیگر نقاط برجسته‌ی بسیج است. انصافاً هیچ مقطعی در تاریخ جمهوری اسلامی پیدا نمی‌شود که در آن ردپای نیروهای بسیج دیده نشود. "همیشه بودن" یکی از توفیقاتی‌ست که خداوند به بسیج هدیه داده و باعث شده تا در صحنه‌هایی که خیلی‌ها جا خالی کردند (مثل ماجرای فتنه‌ی 88) بسیج در وسط میدان باشد و تکلیف دینی و انقلابی خود را انجام دهد.

نکته‌ی مهم در این بین، حضور نسل‌های مختلف بسیجی در اتفاقات تاریخی‌ست. به عبارت دیگر، وقتی در دهه‌‌ی اول انقلاب نیاز به حضور بسیج است، این بسیجیان پیشگام هستند که وارد میدان شده و وظایف خود را انجام می‌دهند. اما در دهه‌ی دوم انقلاب، شاهد حضور نسل پیشگام و نسل دوم بسیج به طور توأمان هستیم و هیچ‌گاه دیده نشده که نسلی، مسئولیت را به دوش نسل دیگر بیاندازد. با ورود به دهه‌ی سوم و چهارم انقلاب اسلامی، باز هم شاهد تکرار همراهی نسلی در بسیج هستیم. به نحوی که نسل‌های مختلف، در کنار یکدیگر به تکالیف دینی و انقلابی‌شان می‌پردازند و نه کسی جای کس دیگر را تنگ کرده و نه شانه از بار مسئولیت خالی کردنی در کار است.

مسلماً اگر در همه‌ی بدنه‌ی نظام بروکراسی ما شرایط به این نحو باشد که یک سازمان و کارمندانش، خود را موظف به حضور در صحنه‌ی کار، بدون در نظر گرفتن ساعت کاری عرف شده بدانند و اصل "همیشه بودن" را رعایت کنند، مسئله‌ی خدمت رسانی از کیفیت بسیار بالایی برخوردار خواهد شد. به طور مثال اگر در اداره‌ی همیشه بودن اصل باشد، دیگر کسی برای یک دقیقه زودتر بیرون آمدن از سر کار، دست به نیرنگ‌های مختلف نمی‌زند.

اگر در سازمانی این مهم باشد که تا وقتی کار روی زمین مانده، باید حضور داشت و کار را به سرانجام رساند، دیگر شاهد این نخواهیم بود که مسئولیت‌ها به دوش یکدیگر انداخته شده و سر آخر معلوم نباشد چه کسی مسئول است. مسلماً اگر "پا به رکاب بودن" در ادارات ما نهادینه شود، ما شاهد فرهنگ کاری و اداری جدیدی خواهیم بود که هیچ تناسبی با فرهنگ فعلی و غرب‌زده‌ی بروکراسی ما نخواهد داشت و این یکی از حلقه‌های مفقوده‌ی جامعه‌ی ایرانی برای بازتولید سبک زندگی دینی در حوزه‌ی کاری و فرهنگ کار و تلاش است.

                                                                          سید  :   م  ، ن



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: